مهر و حمایت در جامعهٔ ایرانیان ونکوور

مینا سبزواری – وست ونکوور 

برای شما که هرازگاهی از پراکندگی و ناهمزبانی و بی‌تفاوتی جامعهٔ ایرانیان ونکور و حومه!، دلتان می‌گیرد و حسرتِ همدلی و همیاری را دارید، خبری هست که امیدوارم دلگرمتان کند: خبر بروز مهر و محبت مابین ما ایرانی‌ها در اینجا. این عواطف ژرف و ستودنی؛ اگر به‌تدریج با روش‌های دوستانه و گفت‌وگوهای بنیادی همراه شود، بی‌شک توانایی و رشد سالمی را به‌وجود خواهد آورد. نمونه‌ای از نمایش مهربانی و پشتگرمی دادن مابین ما ایرانی‌های این دیار، برنامهٔ دورهمی‌ای بود که روز ۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۱ در پارک امبل ساید برگزار شد. با اینکه فراخوان همگانی داده نشده و فقط در چند گروه تلگرامی از آشنایان دعوت شده بود، خیلی‌ها برای دیدار با خانم آذر ضیامنش که به‌تازگی عمل پیوند مغز استخوان داشته و هنوز در رویارویی با مشکلات آن‌اند، به پارک آمده بودند. پیک‌نیک و برنامهٔ شاد و پرمهری که در آن برخی برای نخستین بار یکدیگر را می‌دیدند. حتی برخی تنها از کنشگری‌های اجتماعی خانم ضیامنش خبر داشتند و از نزدیک ایشان را نمی‌شناختند و این نشان از آن دارد که اگر انگیزه‌های درست و انسانی، بدون سوگیری‌های متداول، برای گردهم‌آمدن مطرح شوند، بسیارانی گرد هم خواهند آمد. هر که شامی آورده بود و دیگران را در آن سهیم می‌کرد. هر که می‌کوشید با همراهی با موزیک و شعر و ترانه، شادی و مهر و حمایت را به دیگران و به‌ویژه به ایشان، بروز دهد. آئین خنچه‌آوردن ایرانی هم به‌جا آورده شد. چنان‌که می‌دانید، از روزگاران گذشته، دلدادگان به‌مناسبت‌های گوناگون از جمله شب یلدا، خنچه‌هایی از هدایا به خانهٔ دلدار می‌فرستادند. این‌بار اما خنچه‌ها نه تنها خوشنویسی اشعاری از حافظ و آینه و میوه و خوراکی داشتند، بلکه به شیوهٔ نو و با همکاری زوج‌های دوست‌داشتنی حمل می‌شدند. به‌امید روزهایی که هر چه بیشتر با یکدیگر همدل و همراه باشیم.

آذر ضیامنش در واکنش به این همدلی و مهرورزی جمعی نوشت: 

«قدردانی و سپاس

ثقل زمین کجاست. من در کجای زمان ایستاده‌ام. کلماتم قاصر است از بیان و توصیف احساسات درونی‌ام و همچنین عظمت همدلی و همیاری دوستان عزیزم و جامعهٔ ایرانی ونکوور در پارک امبل‌ساید. با خودم فکر کردم که انسان سرمایه‌های زیادی دارد، مانند سرمایهٔ مالی و پس‌انداز که هر زمانی در زندگی‌اش اتفاقی بیفتد خیالش راحت است که پول دارد و از آن استفاده می‌کند. سرمایهٔ انسانی؛ مجموعه‌ای از دانش و مهارت‌ها و تحصیلاتی که در طول زمان کسب می‌کند. سرمایهٔ روانی؛ حالت روان‌شناختی مثبت و واقع‌گرا و انعطاف‌پذیر نسبت به زندگی است که از چهار سازهٔ امید، خوشبینی، تاب‌آوری و خودکارآمدی تشکیل می‌شود. و سرمایهٔ اجتماعی که من به خود می‌بالم میزانی غنی از آن را دارم و آن بودن و ارتباط و همبستگی دوستانم در مسیر سختی که در طول هفت ماه بیماری‌ام گذراندم، بوده است.

در طول این هفت ماه، علاوه بر پروسهٔ درمان پزشکی، نیرویی که انرژی و تاب‌آوری مرا تقویت کرد، حضور دوستان عزیزم بود که هر روز جویای حالم بودند و برایم انرژی مثبت می‌فرستادند و حتی در دوران کرونایی، با حضور خودشان در حیاط ما و دیدار با حفظ فاصله با من که در بالکن بودم، امید به زندگی و خوش‌بینی را در من تقویت می‌کردند و برای عبور از شرایط سخت بیماری به من انرژی مضاعف می‌دادند. روز یکشنبه [۲۵ ژوئیه] نیز سنگِ تمام گذاشتند و یک دورِهمی زیبا را شکل دادند؛ من چنان به وجد آمدم که بیماری‌ام را فراموش کردم، واقعاً قلبم مانند پرنده‌ای در قفس بود که شوق پرواز داشت و حس خوشحالی و شادی به من می‌داد و بر من ثابت شد که در زمان و مکان پرشکوه زمین ایستاده‌ام.

از تمامی شرکت‌کنندگان و حامیان برنامه صمیمانه تشکر می‌کنم و آرزوی تندرستی و سرافرازی برایشان دارم.»

ارسال دیدگاه